ღ.•**•.ღ عشق من میلاد ღ.•**•.ღ
حرفای دلمو مینویسم برات ...ღ.•**•.ღ عشق من میلاد ღ.•**•.ღ
حرفای دلمو مینویسم برات ...شب اول اردوی سه روزه ...
به نام خدا ...
سلام به میلادیه خودم ... به عشقم ... به عزیز دلم .. سلاممم
میدونی چقدر دلم برات تنگ شده ؟ 
عشقمو می خوام ... میلادمو میخوام ... عزیز دلمو میخواممممممم ...
وای میلادم برای اولین بار توی این یک سال و 4 ماه ... سه روز ازت بی خبرم
... بی تاب اینم که زودی دوشنبه بیاد و بهم زنگ بزنی وصدای گرمت رو بشنوم ... به امید خدااا ...
میلادم الان کجایی؟ خیلی نگرانتم
... میترسم اذیتت کنن ... چه روز سختی بود امروز
... صبح که بهم زنگ زدی دلم داشت می ترکید میخواستم زار زار گریه کنم ... اما جلوی خودمو گرفتم که تو ناراحت نشی و توو فکر من نمونی ...
نمیدونم چطوری میتونم سه روز صداتو نشنونم و هیچ خبری ازت نداشته باشم
... میدونم حال تو هم مثل منه ... دلم میخواد باهات حرف بزنم ... دلم میخواد بیام بغلت ... دلم میخواد بگی اروم باش خانوم گلم ... دلم میخواد بگی من اینجام خانومی ...
خیلی دوستت دارم نفس من 
... عاشقتم تا همیشه عشق من
...به خدا سپردمت میلاد من 
... منتظرم تا میلادم سالم وسلامت بیاد و منو ببره پیش خودش برای همیشه توو بغلش بگیره ...
عاشقـــــــــــــــــــــــــتم عمر من ... جون من ... عزیز دلم من ... میلادم 
چشم به راهتم عزیزم ...
