-
آش پشت پای عشقم ...
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 00:37
عشق من بازم سلام ... امروز خونه شما خبرایی بوده ... اما من که خانومتم نبودم ... اوممممممم ... نیمی خواممم ... امروز مامانت واست آش پشت پا پخت ... فدای تو بشم ... به محمد گفتم از آش برام عکس بگیره ... میزارم اینجا که هم خودت ببینی هم من ... روی عکس کیلیک کن تا بزرگ شه عشق من اینم لینک عکس با سایز بزرگ ......
-
زنده به انتظارتم ...
چهارشنبه 3 تیرماه سال 1388 12:55
سلام به خدای خوبم ... وسلام به تو عشق عزیزم ... امروز حالم بهتره چون صدای قشنگت رو شنیدم و جون گرفتم ... میلاد عزیزم نمیدونم اونجا چی کار میکنی ولی آقا داداشت خیلی اذیت میکنه هااا ... یادت باشه (انشالله )اومدی کلشو بکنی ... هی منو میترسونه میگه الان دارن رزه میرن یا سینه خیز ... اخه مگه رفتی جنگ ( خدایی نکرده)......
-
حالم خیلی بـــــــــــــــــــــده
سهشنبه 2 تیرماه سال 1388 14:25
خــــــــــــــــــــــــــــــدا جونــــــــــــــــــــــــــــــم چراااااااااااا ؟؟؟ چرااااااااااا ؟؟؟ مگه بهت نگفته بودم نمیخواممممممم کسی جز خودت خبری بهم بده هاااااا ... چرا باز امروز محمد گفت دیشب تل زدی ؟؟ چرااااا ؟!!! تمام فکرمو ریخت بهم ... همون حسی که بهت گفتمممم ... همون حس الان تو وحودمه ... ای...
-
چه غریبونه نشستم ...
دوشنبه 1 تیرماه سال 1388 14:29
سلام ... صبحت بخیر باشه عشق من ... الان کجایی تو ؟ من که خیلی دلم گرفته انگاری یه چیزی راه گلومو بسته نمیتونم راحت نفس بکشم ... دیشب تا صبح نخوابیدم ... ساعت شش چشمم به ساعت بود که الان داری میری ... تمام شب به تو فکر میکردم ...اصلا خواب به چشام نیومد ... ساعت 11 به زور و اجبار از تختم بلند شدم ... رفتم کاراو کردم ......
-
برو عزیزم سفر سلامت ...
یکشنبه 31 خردادماه سال 1388 20:01
به نام خدا فردا صبح انشالله می ری، به سلامتی ... نمیدونم چی کار کنم ... نمیدونم وقتی نیستی با کی حرف بزنم ... وقتی می آم رو نت به کی سلام کنم ؟ وقتی می یام ونیستی منتظر کی باشم ؟ ... خیلی سخته ... همه میگن ۲ ماه زودی تموم می شه... اما چطوری منی که صبح تا شب رو با تو بودم و پیشم بودی حالا تحمل کنم نبودنت رو ... میدونم...
-
مقدمه...
شنبه 30 خردادماه سال 1388 01:25
به نام خدایی که عاشقا رو دوست داره و همیشه با هامونه . سلام به تنها عشق زندگیم ... سلامی به گرمی دستای پر مهرت ... حتما با خودت میگی اینجا رو دیگه واسه چی زدم ... الان میگم عزیزم ... اینجا رو ایجاد کردم تا یه جایی باشه تووش بنویسم تا وقتی می ری به امید خدا سر بازی و من یکمی تنها می شم ... برات مینویسم هر چی رو که دلم...