حرفای دلمو مینویسم برات ...
حرفای دلمو مینویسم برات ...
به نام خدا ... سلام میلاده من ... سلام عزیز دلم ... سلام بهونه قشنگ من واسه زندگی ... از خدا میخوام سالم وسلامت باشی همیشه هر کجای این دنیا که هستی ... سایه ات هم روی سرم باشه ... دلم تنگ است دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است ... سکوت از کوچه لبریز است ... صدایم خیس و بارانیست ... میلادی جونم دیروز نشستم یه نقاشی نیناس کشیدم ... طرحشو توو یه سایت دیده بودم ... خوشم اومد همینطوری کشیدم فکر نمیکردم ناز بشه وسط دفترم کشیدم ... نگه داشتمش هر وقت دیدمت بهت میدمش ... یه عکس ازش گرفتم ببین اینه ... امروز صبح که میس کال انداختی خیلی ترسیدم ... گفتم چی شده که از اونجا این همه وقت گذاشته میس کال انداخته ... بعد که محمد گفت به اونا تل زدی فهمیدم ... بازم انتظار ... بیزارم از این انتظار لعنتی ... اما عشق من ... همسر عزیزم ... بازم صبر میکنم ... بازم تحمل میکنم ... تا واسه همیشه آغوش گرمت جایگاهم باشه ... بی اندازه عاشقتم میلادم ... بی صبرانه منتظر شنیدن صدای پر از مهر و محبتت هستم ...
بازم می یام تا شب همین آپ رو ویرایش میکنم و حرفامو واست می نویسم دنیای من میلادم ...
بوس بوس بوس
بغل بغل بغل
ادامه مطلب ...
صبا
پنجشنبه 4 تیرماه سال 1388 ساعت 04:29 ب.ظ